در بزرگترین بزنگاههای تاریخ ایران "مسعود رجوی " خاموش است


سال ۱۳۹۶- ۱۳۹۷ سالهای پر  التهابی در تاریخ جمهوری اسلامی است. یکبار دیگر تمامی چشم ها به این نقطه از خاور میانه جلب شده است .


خرداد ۱۳۹۶ که حسن روحانی به عنوان رییس جمهور ایران انتخاب شد ، مسعود رجوی که زمانی برای رهبران ایران چون خامنه ای و رفسنجانی نامه می نوشت و خود را با امضای " حقیر" اعلام می نمود در آن شرایط هرگز سخنی نگفت .


حال در خرداد ۱۳۹۷ هم که " مایک پامپو" وزیر امور خارجه آمریکا دستورات ترامپ را در ۱۲ شرط جلوی روی ایران گذارده و میخواهد این بار بطور مستقیم و نه به همراه ۵ کشور اروپایی دیگر با ایران مذاکره کند همچنان " مسعود رجوی " خاموش است .در جایی که قاعدتا می بایست عرض اندامی نشان میداد و با دهها بلوف مجاهدی و قمپز سیاسی آین حوادث پیش رو  را به اسم خودش و تشکیلات اش در دنیای سیاست ، نقد میکرد . 


اما داستان چیست ؟ رجوی سالهاست که خاموش شده است هم به "لحاظ سیاسی" و هم به "لحاظ فیزیکی" آخرین موضع گیری های او فکر کنم به آبان ماه ۱۳۹۴ بر میگردد و پس از آن هرگز هیچ پیام صوتی نیز از وی منتشر نگردید یعنی رجوی نبود که منتشر گردد.


بعد از این تاریخ هم مدتی تا قبل از مرگ " محمد علی جابر زاده " که بسیار قصی القلب و در عین حال چاپلوس که در مورد  نزدیکترین یارانش نیز رحمی نداشت ، مطالبی را از جانب  وی  به فرموده منتشر  و به اسم  "مسعود  رجوی " در  تلویزیون آنان خوانده میشد چرا محمد علی جابر زاده اصلی ترین فردی بود که به همراه "محمد علی توحیدی" سخنرانی های رجوی را تنظیم میکرد .


حال اکنون محمد علی توحیدی هم قرار نیست از جانب "مسعود  رجوی " دروغ تحویل هوادارانش بدهد. چرا که خط مجاهدین و " مریم رجوی " مشخصا این است که از  رهبر تاریخی شان کمتر سخنی به میان آورده شود .


اگر  دقت کرده باشید ، از جانب برخی نئو محافظه کاران آمریکایی چون " جان بولتون" که به کاخ سفید دعوت شده است ، قرار است مریم رجوی  روی میز " ترامپ" بغلطد و طوری سر داده شود که با رقص بابا کرم شاید دل آنان را ببرد.


آنان میخواهند  در غالب کاریکاتوری مشمئزکننده و بسیار آبکی نقشی چون " ترزا می " در انگلستان و شاید " هیلاری کلینتون " شکست خورده در  انتخابات آمریکا ، برای( مریم رجوی) در این نقطه از خاور میانه در نظر بگیرند یعنی این طرح شاید نظریه خام و بسیار کودکانه قسمت کوچکی از نئو محافظه کارآن در باره کشور ایران است. 


اشتباه تاریخی که مردم ایران را از چاله به چاه نابودی سرازیر خواهد کرد . البته که در این میان سازمانهای امنیتی بویژه سازمان سیا  در آمریکا از ناکارآمدی و درجه منفوریت مجاهدین در ایران آگاهی دارند و دلیل این منفوریت هم به ایدئولوژی و اندیشه ارتجاعی آنان برمیگردد و گل سرسبد آن چیزی نیست جز وابستگی به عراق  آن هم در زمان جنگ مستقیم با ایران .


البته بسیار بسیار بعید میدانم مجاهدین بتوانند سر سیاست مداران آمریکایی را شیره مالیده و خر مراد قدرت را سوار شوند و قطعا حاکمان کاخ سفید بویژه در برخورد با کره شمالی نشان دادند  که بسیار هوشیارند و روی اسب مرده و کسانی که دست شان حداقل در سالیان گذشته آلوده به خون مستشاران آمریکایی است را نپذیرند .


به هرصورت در شرایطی قرار گرفته ایم که مریم رجوی بایست " رو و شفاف " بازی کند و اینجاست که نقش تاریخی جداشدگان از این جریان برای آینده ایران بارز و مشخص تر میشود . نقشی که در مسیر تاریخ ایران نمیتوان آن را نادیده گرفت .رجوی این را بایست سالها پیش می فهمید که با جداشدگان خویش این نکند که تاکنون کرده است . 


ولی آیا مجاهدین قدرت درک این موضوع را داشتند که بفهمند که جریان یا افرادی که از آنان به خوبی یا درد جدا میشوند سینه شان پردرد و قلب شان شکسته از این همه خیانت است ، آن هم از جانب کسی چون مسعود رجوی که به شهادت تمامی جدا شدگان و اعضای سالهای نخستین انقلاب حاضر بودند برای "رجوی" جان بدهند و یکی از آنها خود من که بیش از بیست سال را با آنان شب و روز سپری کردم .


پس این نقش تاریخی و  محتوایی در شناخت شفاف مجاهدین به قیمت از دست رفتن جان و جوانی و شادابی و زندگی این جوانان که برای آزادی ایران در این خاک قد کشیدند تمام شده است ولی ناجوانمردانه این مجاهدین بودند که هستی شان به نیستی بدل  کردند ، ولی ما پذیرفته ایم که این بهای سنگین را بشکل نقد برای مردم و آینده درخشان آنان پرداخت کنیم کما اینکه تاکنون چنین کرده ایم .




برچسب‌ها :
نویسنده: میلاد آریایی | نسخه قابل چاپ | 1397/3/11 - 10:36 | 1 2 3 4 5 | اشتراک گذاری :

هدف ترامپ با خروج از "برجام" مذاکره مستقیم با ایران است نه " سرنگونی"


همانطور که پیش بینی میشد دولت ترامپ از " برجام" خارج و تعهدات داده شده را محترم نشمارد . ازسویی دیگر  همانطور که در مقاله گذشته مطرح نمودم ، شکاف بین اروپا و آمریکا در پی خروج از برجام به شکلی که تاکنون سابقه نداشته است، عمیق و عمیق تر شد.


ولی هدف از گرد و غبار پدید آمده خروج آمریکا از " برجام" خیلی زود توسط خود ترامپ مشخص شد . ترامپ فردای خروج در دولت خود اعلام کرد خواهان آمدن ایران پای مذاکره است، مذاکره ای که با زور و در عین حال آبروریزی برای ایران همراه باشد.


به این ترتیب برنامه ریزی آمریکا شروع "جرقه و جنگ "  جدید در خاور میانه نیست و این به نفع مردم ایران است و خوشبختانه حکومت تهران هم فعلا " بدنبال " جنگ" نیست و این موارد ذکر شده برای مجاهدین خبر بسیار ناگواری است چون آنها پیوسته بدنبال "جنگ و خشونت" در منطقه خودشان را کوک و دیگران را هول میدهند .


در این تردیدی نیست که هر گونه جنگ و جنگ طلبی مخاطرات جدی برای جنبش عدالت خواهی مردم ما در بر خواهد داشت و ویرانی زیر ساخت های اقتصادی ایران در پی بمباران و غیره تا سالیان میهن ما را عقب خواهد برد. 


اینطور به نظر میرسد آمریکا و ترامپ بدنبال الگویی مانند کره شمالی برای ایران هستند و عقب نشینی کامل این کشور که تعجب همگان را برانگیخته است را دنبال میکنند . آیا واقعا ایران کشوری چون کره شمالی است ؟ و آیا آمریکا در این رابطه موفق خواهد بود ؟


همین که آلان آمریکا به همراهی دیوانه ای چون " بولتون" بدنبال جنگ در ایران نیست فرصت های طلایی را پدید می آورد.البته بشرطی که ایران پیام نهفته در خروج از " برجام" را بگیرد و از این تهدید واقعی یک فرصت بسازد . در دنیای سیاست هیچ چیزی غیرممکن نیست فقط زمان وقوع حادثه ، جلو و عقب میشود .


یادتان هست قرار بود ما تا خانه آخر در تهران پای جنگ ایران و عراق بمانیم و جنگ را ادامه دهیم  ولی شرایط که عوض شد سر از قرارداد ۵۹۸ در آوردیم ، چیزی که در آن دوران مطلقا غیرممکن می نمود.


نتیجه اینکه " برجام اروپایی" و فرصت ۶۰ شصت روزه ایران به اروپا فکر نمی کنم گره ای از ایران باز کند و اروپا بین ایران و آمریکا نهایتا آمریکا را انتخاب میکند . ولی اشتباه محاسبه ترامپ با همراهی " بولتون" هواخواه مجاهدین این است که فکر میکنند شاید اینطوری راحت تر میتوانند ایران را سر میز مذاکره و اگر نشد مجاهدین را در ایران به قدرت برسانند . 


خواب پنبه دانه ای که هرگز تعییر نخواهد شد چون میزان منفوریت و دلزدگی مردم ایران از مجاهدین وابسته به هر اجنبی را درست ارزیابی نکرده اند . بنابراین ۶۰ روز آینده روزهای مهمی هم برای ایران و هم برای اروپا و مهمتر برای حضور آمریکا در خاور میانه خواهد بود . 


زمان آن رسیده است که در جریان تحولات خاور میانه آمریکا اینقدر دور و بر مجاهدین رسوا شده عام و خاص نگردد چون آنطور اندک حمایت لفظی مردم ایران از آمریکا را هم از دست خواهد داد . مردم مشکل دارند ، خیلی هم دارند ولی قرار نیست از چاله دربیایند بیفتند توی چاه ؟! 


مجاهدین با توجه به رویکرد وابستگی به بیگانگان  و عملکرد عقب مانده در سرفصل های تاریخی و غیر دمکراتیک  بودن در تمامی سرفصل ها بشکلی تمام عیار عقب ماندگی سیاسی خود را حداقل طی چهل سال گذشته در ایران به نمایش گذاشته است ، جایگزین قابل قبول مردم ایران نیستند .


آمریکا اگر نمی داند ، بداند و سعی کند بفهمد که حضور مجاهدین در ایران ، یعنی یک "کره شمالی" دیگر در خاور میانه که همگی با  روسری های قرمز و لباس های یونیفرم سبز رنگ ، یکدست  مثل " روبات "در جلوی عکس مسعود و مریم رژه میروند و مثل کره شمالی هدف شان تنها  قدرت موروثی همچون "کره شمالی " در ایران است و این یک گام عقب تر از سلطنت و سلطنت طلبی در ایران است که چهل سال پیش در 1978 میلادی در ایران به خاک سپرده شد . 




برچسب‌ها :
نویسنده: میلاد آریایی | نسخه قابل چاپ | 1397/2/21 - 12:03 | 1 2 3 4 5 | اشتراک گذاری :

شکاف دیدنی بین اروپا و آمریکا بر سر پایداری " برجام"


تنها کمتر از ۱۵ پانزده روز به پایان ضرب العجل ترامپ برای اعلام خروج از "برجام" باقی مانده است . رئیس جمهور فرانسه " امانوئل ماکرون" ساعاتی قبل سفرش به آمریکا را به پایان رساند فرانسه که بطور سنتی دیدگاههای سیاسی اروپا را نمایندگی میکند به تاکید بدنبال باقی ماندن آمریکا در "برجام " است و علنا اعلام میکند تا زمانی توافق بهتر در دسترس نباشد در " برجام" باقی خواهد ماند و این فقط نظر فرانسه نیست بلکه عملا نظر کل اروپا است .


ولی به نظر میرسد آمریکا تصمیم اش را مبنی بر خروج از برجام گرفته است و تلاش های دقیقه ۹۰ رییس جمهور فرانسه و سپس صدر اعظم آلمان برای سفر به آمریکا برای توقف ترامپ در مسیر خروج از " برجام" تاکنون ثمر جدی نداشته است .


از سویی دیگر ایران خودش را برای شنیدن خبر خروج آمریکا از برجام از حداقل ۴ ماه پیش آماده کرده است و مسئولان جمهوری اسلامی " برجام" را غیر قابل بازبینی دانسته و تهدید کرده اند درصورت خروج آمریکا از " برجام" ایران نیز از آن خارج خواهد شد و غنی سازی و برنامه هسته ای خودش را پیش خواهد برد و حتی بالاتر از آن را مطرح کرده که بلکه از " پیمان منع سلاح های هسته ای "نیز خارج خواهد گردید .


اختلاف اروپا و آمریکا هم تنها بر سر چگونگی و کیفیت تحریم های جدید علیه ایران است و نه برداشتن کل تحریم ها و مشخصا میگویند در شکل و شمایلی دیگر تحریم های کمر شکن را فراهم کنیم و اینکه مثلا فرانسه و آلمان دل شان برای مردم ایران سوخته باشد، اینطور نیست  . آنها میگویند " برجام" باقی بماند ولی تحریم های جدید در غالب (جدید و نو!!)  بویژه بر سر تحریم بانک مرکزی و توقف چرخش پول و سرمایه ایران در جهان را عملی کنیم . 


وضعیت آمریکا مشخص است یا میخواهد روی توافق قبلی اصلاحیه جدید وارد کند و یا بالکل از آن خارج شده و شرایط را به قبل از توافق " برجام" و شاید بدتر برگرداند و صفحه بازی شطرنج خاورمیانه که در زمان" اوباما " چیده شده بود را یکجا برهم بزند و از این رهگذر سلاح های خود را در منطقه خاور میانه بویژه در بازار عربستان و کویت و امارات و همینطور قطر به فروش برساند . بازی بر سر پول و سود بیشتر برای آمریکاییان است . 


یک روز پس از دیدار روسای جمهور فرانسه و آمریکا در واشینگتن خانم موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز نظر فرانسه را تایید کرد که اتحادیه اروپا کماکان از  " برجام " دفاع میکند .


هم اکنون ظریف وزیر امور خارجه ایران در آمریکا آخرین تلاش ها و اقدامات دیپلماتیک را برای از کنترل خارج نشدن اوضاع را انجام میدهد . ولی بیشتر شواهد شان میدهد آمریکا میخواهد به جد از " برجام " خارج شده و به گفته "ماکرون "به هنگام سخنرانی در جمع دانشجویان دانشگاه جرج واشینگتن پس از خروج در ۱۲ ماه می" تحریم بسا سخت تر ! " علیه ایران اعمال کند و البته " ترامپ "تصمیم اش را زمانی گرفته بود که " تیلرسون" وزیر امور خارجه سابق آمریکا را برکنار کرد.


نکته بسیار مهم و سوال برانگیز در این زمان ، چین و روسیه کاملا سکوت کرده اند و در حالی که اروپا به حفظ " فرجام " می کوشد (دولت چین ) کاملا سکوت و ( حکومت روسیه)  فقط نظاره گر حوادث است و هیچ اظهار نظری نمیکند به نظر شما این طبیعی است ؟!


چین قطعا سود بیشتر ار بازار ایران را در این شرایط برای خودش برنامه ریزی میکند که در نبود اجناس و تولیدات با کیفیت اروپا اجناس بنجل خودش را در ایران به فروش بسپارد.


روسیه ایران ضعیف تر شده در برابر غرب را می پسندد که در شرایط تصمیم گیری و گرفتن امتیاز از ایران ، زیادی موی دماغ اش در منازعات منطقه ای بخصوص با رقیبی چون ترکیه نشود ، بنابراین همه فقط و فقط به دنبال منافع خودشان هستند و میخواهند ایران را وارد یک جنگ منطقه ای کنند تا  دود آن یک جا به چشم مردم ایران برود.


مجاهدین در این وسط با دم شان گردو می شکنند که توانسته اند یک جنک کوتاه مدت  را در منطقه شعله ور کنند و از این رهگذر تحلیل های آبکی و " صد من یک غاز "خودشان شاید به نتیجه برسد .


تند رو های درون حاکمیت میخواهند جنگ ناخواسته را به "عمق عربستان" ببرند و علنا در روزنامه "کیهان " اعلام  وتهدید میکنند مردم از ساختمان های دولتی فاصله بگیرند و یکبار دیگر بوضوح نشان داده میشود که مواضع مجاهدین و جناح تند رو داخل حاکمیت ایران همدیگر را تقویت میکنند.


آمریکا صفحه جدیدی از شطرنج خاور میانه را میخواهد که در آن مهره ها مجددا از نو چیده شوندو طبیعی و  قابل فهم است که حاکمیت ایران بدنبال منافع مردم ایران حرکت کند و تا آنجایی که میشود از بروز جرقه و جنگ در خاک ایران جلوگیری کند ، چرا که کوچکترین خطایی مشکلات جبران ناپذیر برای مردم فقیر شده و تحت تحریم سخت و طاقت فرسای احتمالی قرار خواهند گرفت .


در چنین بزنگاههایی هر که نغمه شوم جنگ را سر دهد دشمن ایران و ایرانی است و در این تردیدی به چشم نمی خورد . در روزهای پیش رو خاور میانه از پیچ و گردنه سرنوشت سازی در حال عبور است .



برچسب‌ها : ,,,,
نویسنده: میلاد آریایی | نسخه قابل چاپ | 1397/2/6 - 09:50 | 1 2 3 4 5 | اشتراک گذاری :

قربان برم خدا را ... یک بام و دو هوا را ....


آلان بر همگان روشن شده است که احتمال بروز یک جنگ جدید در خاورمیانه چقدر بیشتر از گذشته شدت گرفته است بخصوص که با باز شدن پای " جان بولتون" جنگ طلب ترین سیاستمدار سالهای اخیر که از دوستان فابریک مجاهدین  نیز بوده و هست به کاخ سفید این احتمال را بیشتر شدت بخشیده است .


تاسف همه ایرانیان از این رخداد  و بویژه نگرانی آزادیخواهان این مرز و بوم از این همه ظلم و بیداد و زور گویی برای گسترش و زور آزمایی و چک سلاح های تازه ساخت قدرت مطرح امروز یعنی آمریکا و روسیه بویژه در خاور میانه فقط تلخی های بیشتری را به کام مردم  همین منطقه خواهد ریخت .


حال در چنین شرایطی که یک گاو وحشی  سرخ و خشمگین میخواهد به شما شاخ بزند درست این نیست که جلوی گاو ، پارچه قرمز بگیریم  چون او برای خون و خونریزی سم بر زمین میکوبد و اصلی ترین دشمنان بومی و فارسی زبان ایرانی که مجاهدین وابسته باشند برایش قطعا دست میزنند . همگان در دنیا میدانند با جنگ هیچ دمکراسی به هیچ کجا نیامده است و هیچ چیزی از بنیاد درست نشده است .


باید عمیقا فهم کنیم شرایط منطقه به سمتی میرود که کوچکترین خطا ، مصیبت عظیمی را رقم خواهد زد . جالب تر آنکه کسانی که بدنبال الگو تراشی یا آقا بالا سر تراشیدن برای ایران و ایرانی هستند خواب هایی پیرامون احیای سلطنت و مجاهدین بد نام در این خاک دیده اند .


شاید  اینطور به نظر می آید که مجاهدین خودشان فهمیده اند یا به نوعی بهشان فهمانده اند که با آن گذشته و این وضعیت حال شان و بی آبرویی سالیان سپری شده  در زیر قبای صدام حسین و عراق جایی برای خودنمایی در ایران آینده ندارند ولی بنا به آخرین وصیت های رجوی که زمانی شیپور گشاد " همبستگی ملی " را می نواخت و کسی هم محل اش نمی گذاشت، 


 زیر چشمی خیلی دوست میداشت با " رضا پهلوی" وصلت ای را به سرانجام برساند اگر چه  رضا پهلوی قبلا این اتحاد را رد کرده بود ولی آلان که مسعود رجوی عمرش به دنیا نمانده است شرایط گوئیا از نظر شاهزاده کمی تغییر کرده است . و زمزمه هایی مبنی بر همراهی و همگامی با مریم رجوی تحت شرایطی بگوش میرسد چه بشکل شایعه و چه بشکل دیگر ... این آنها هستند که شفاف بایست صحبت کنند . 


رجوی به سیاق عهد قجر تصور عقب مانده اش این بود که به خیال  اش هر کس را میخواهد از طبقه خودش جدا کند ( مثل بنی صدر) بایست اول دخترش را بگیرد و بالفور  با وی فامیل شود ، یعنی همان نقشه و قمار مسخره ای که با بنی صدر بر سر " فیروزه بنی صدر " بازی کرد و داماد خانه زاد اش شد .


ولی مریم رجوی که نمی تواند اینطور وارد شود و کسی هم که نیست او را  در دنیای سیاست بگیرد تا بر سر هر اتحادی اول مثل خلف راستین اش با وی فامیل شود . هزار حرف در می آید که مثل رجوی قطعا از پاسخ اش بر نمی آیند .


بگذریم که آلان مردم ایران نه چهل سال بلکه صد و چهل سال در دنیای آگاهی سیاسی پیش آمده اند و مشکل اصلی آمریکا هم در باره مجاهدین و گروه اش ، بد نامی و وابستگی مادامالعمر وتاریخی مجاهدین به صدام بوده و هست که از پیشانی مجاهدین و رهبری اش پاک نشده و تا دهها‌‌‌‌ سال نیز پاک نخواهد شد .


حال بر اساس این پیشینه مجاهدین ، نگرانی اپوزیسیون واقعی  با حضور بولتون در کاخ سفید دقیقا همین است چرا با حمایت های بی شائبه مجاهدین از جان بولتون جنگ طلب بیم آن نرود که واقعا آمریکا برای ایران یک خواب های پریشان دیده است .؟


جسته گریخته خبر هایی نیز بگوش میرسد که شاید سر و کله رضا پهلوی با پروپاگاندای رادیو های فارسی زبان  و نزدیکی اجتناب ناپذیر سلطنت به نمایندگی رضا پهلوی  و مجاهدین یک آش شله قلمکاری را برای ایران درست کنند که یک وجب رویش روغن داشته باشد . در حالیکه در سالیان گذشته پهلوی ها تا میتوانستند از مجاهدین دوری میکردند ولی آلان به نظر میرسد بوی کباب شنیده اند . هر دو طرف .


اینجاست که جای این سخن نغز به میان می آید که .... قربان برم  خدا را ... یک بام و دو هوا را ....


راستی ما اینقدر بدبخت شده ایم یا اینقدر باید عقب برویم که پس از چهل سال الگوی بی مانند مزدوری زیر پرچم صدام در ترکیب با مدل  غرب پسندانه سلطنت پادشاهی برگردیم به دوران قجر ؟! 


آنانی که اینگونه  فکر میکنند و در اتاق فکرشان کشک می سابند ، یک نظر به فرهنگ کهن و نیای ایرانیان واندیشه والا و خرد این مرز و بوم فکر نکرده اند که بابا این خاک در دامانش فردوسی ها و خیام ها را پرورش داده است و شاید هم نمی خواهند آگاهانه این چنین فکر کنند . بفهمید وبپذیرید که مردم ایران برای همیشه از سلطنت و پادشاه بازی  در این خاک عبور کرده اند . 



برچسب‌ها :
نویسنده: میلاد آریایی | نسخه قابل چاپ | 1397/1/22 - 13:54 | 1 2 3 4 5 | اشتراک گذاری :


بمناسبت سالروز فرار جانانه ام از عراق و مجاهدین 

در آذر ماه ۱۳۸۰


فرار من در سال ۱۳۸۰ خیلی توی سازمان صدا کرد نه از آن جهت که من خیلی آدم ویژه ای بودم  ولی فرارم خیلی ویژه بود چون ییشتر از آن جهت‌‌ که در زمان خاصی این فرار موفقیت آمیز بوقوع پیوسته بود ، زمانی که مسعود رجوی فکر میکرد دهان ها را بسته و صدا های ناراضی را در گلو خفه کرده است .


شانزده سال ۱۶ سال است که نفس می کشم هر موقع که آذر ماه از راه می رسد باصدای بلند گوشهایم را میگیرم و بلند فریاد می کشم خدایا شکرت . و آنجاست که غرق شادی و سرور درونی میشوم و از فرصت دوباره زندگی ام در جهانی بدور از عقده و عقیده سر به آسمان می سایم  .


من توی زندگی ام ۲ دوبار فرار بزرگ از زندان داشته ام .  یکبار از زندان و کمند حکومت اسلامی و بار دوم از زندان و کمند مجاهدین در عراق سال ۱۳۸۰  ولی با اختلاف ۱۷ هفده سال از هم .


واقعیت اش را بگویم این فرار دوم من از مجاهدین  خیلی خیلی سخت تر و دردناکتر و در عین حال بسیار بسیار پیچیده تر و طراحی شده تر بود . سخت تر و دردناکتر بخاطر اینکه قبل هر چیز مسیری که ۲۲ بیست و دو سال نزدیک ربع قرن سپری کرده بودم را  بپذیرم و عمیقا درک کنم ، که اشتباه بوده است .


این خیلی خیلی سخت و دردناکتر از نفس فرار از جریانی است که تو را قربانی و گروگان خود گرفته است .چون تو را مقابل خودت و تمامی تصمیمات بزرگ گذشته زندگی ات قرار میدهد ، تمام کسانی که قبل از من و چه بعد از من این تصمیم را گرفته اند خوب میدانند که من چه میگویم.


باور کنید خیلی سخت است در مناسباتی که پیوسته شما زیر نظر هستید و حتی لبخندها و اشک هایتان یک به یک شماره میشود به مسیر و راه طولانی ۲۲  ساله  عمیقا شک کنید که با هزاران آرزو و شوق عدالت و خوشبختی برای همگان طی کرده و حالا به چشم ببینید و در عمق کلام درک کنید اشتباه کرده اید ، بد جوری هم اشتباه کرده اید و مسیر آزادی و عدالت اجتماعی را به غلط در اتوبانی که به بیابان ختم میشود ، طی کرده و اشتباه آمدید 


اگر چه شاید آرزو های شما برای مردم تان و سرزمین تان وصف ناپذیر ، شوق انگیز و بسا دلگرم کننده بود ولی ظرف و بستری که انتخاب کردید ، ظرفیت فداکاری ها و وفاداری های شما را نداشت ، چرا که رجوی دغلکار از ابتدا برای مزدوری و دریوزگی چکمه هایش را پوشیده بود .


البته نمی بایست و کما اینکه نمیخواهم  همه چیز را به گردن تاریخ و شرایط بیندازم چرا که از زمانی تغییر و حرکت ام بسوی آزادی فردی و فکری ام آغاز شد که مسئولیت اشتباه و خطای خودم را پذیرفتم و برایش در دنیای خودم راه چاره ای جستم و این خطوطی را که هم اکنون ملاحظه می کنید بخشی از  پرداخت بهایی است که پذیرفته ام برای روشنگری نسل حاضر و آینده باید و قطعا بپردازم ..


خیلی سخت بود با کسان و همراهانی که  بیش از ۲۰ سال با آنها بودید و شب و روز سپری کردید و میدانید بسیاری شان مثل شما دردمند و تلخ کام هستند و از آنچه گذشته و میگذرد عمیقا ناراضی ، ولی حتی با آنها هم نمی توانید درد دل کنید و بی خبر و بی خداحافظی باید ترک شان کنید .


سخت بود بخاطر اینکه شخصیتی که روزی آمال آرزوهای تو بود منظورم شخص ( مسعود رجوی ) است اکنون جلوی چشم خودت ببینی که چگونه جوانان پرشور مردم را به محاکمه میکشد و در فضایی بشدت غیر عادلانه و یکطرفه و در عمق آن بسیار کینه توزانه و سبوعانه گوشت تن شان را بجود  ... میدانید چرا؟.


 برای اینکه این جوانها همان هایی بودند که عمر و جوانی و شادابی شان را برای رجوی گذاشته بودند و حالا اینطور در غریبی و تنهایی و بی کسی در خاک دور افتاده عراق بخاطر اندیشه و خواست  آزادی طلبانه شان در برابر نزدیک به سه هزار نفر در آن زمان  به وحشیانه ترین شکل ممکن محاکمه میشدند و برایشان به خواست رجوی حکم اعدام و تیرباران صادر میشد . آری درست میخوانید و می شنوید  حکم اعدام و تیرباران اصلا هم رجوی در اندیشه خودش شوخی نمیکرد  ولی من با چشمان گرد شده فکر میکردیم خواب یا رویا میبینم .


در شرایطی که هیچکس از آنها دفاع نمی کرد و یک تنه قبل از همه پاسخگوی رجوی بود که آدم های الینه شده و از خود بیخود شده را با تحریکات بیمارگونه به جان این جوانها می انداخت .


جوانان پرشور و پر از اشتیاق همچون آقایان جواد فیروزمند ، مسعود ضرغامی، امیر موثقی ، ( اردشیر پ ) و دهها اسم و نامی که با دنیایی استعداد و توانایی ،همه را یکجا معصومانه و پاک به پای رجوی ریخته بودند  . اینجا بود که من به تمامیت فهمیدم مسیر آزادی را اشتباه آمده ام و نقطه پایانی بود بر دهها و صدها و دلیلی که در فکرم آنه راا مرور میکردم ولی تردید ها و ترس از دنیای آزاد نمی گذاشت به تصمیم قطعی برسم .


محاکمات جنایت کارانه تابستان ۱۳۸۰  شخص مسعود رجوی در سازمان مجاهدین در خاک عراق در داخل پادگان  امن و نظامی اشرف  در عین وحشیگری بی سابقه و مثال زدنی ، نقطه رهایی و آزادی من هم بود که موتور بسیار پر قدرت شجاعت و توانایی جوانی ۲۰ سال پیش مرا که باعث شد از زندان و کمند جمهوری اسلامی فرار کنم را روشن کند  و با قدرتی بسیار مرا به جلو پرتاب نماید .


من باور نمکردم که از تابستان ۱۳۸۰ تا آزادی من در آذر ماه ۱۳۸۰ فقط ۳ ماه فاصله بود . تردیدهای سه ۳ ساله من از  سال۱۳۷۷ تا ۱۳۸۰ فقط طی سه ماه ذوب و از درون آن جرات و شهامت شکستن دیوارها را داد و با امکانات و اختیاراتی که در( کسوت مجری برنامه تلویزیونی ارتش آزادیبخش ؟! ) مجاهدین در ستاد تبلیغات این سازمان داشتم و بویژه با بهره برداری از تجربیاتی که ناخواسته رجوی با محاکمات اش  در اختیاز دیگران قرار داد بویژه تجربیات دهها کادری که به خاطر نقشه های فرارشان از جمله آقای جواد فیروزمند گیر افتاده و محاکمه شدند ، نقشه موفق خود را عملی کردم .


 در آن موقعیت  مسعود رجوی سرمست از محاکمه افراد و مشغول چنگ و ناخن نشان دادن هایش بود ، محاکمه بیش از هشتاد ۸۰ کادر و عضو بلند پایه  افرادی همچون  ( مهدی افتخاری فرمانده عملیات فرار مسعود رجوی از تهران ) توسط شخص مسعود رجوی در سالن سراسری اشرف طی ۳ ماه  به پایان رسیده ولی ادامه محاکمات بیش از چهارصد ۴۰۰ عضو  ناراضی در جلسات یگان ها و نشست های ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفره هر شب به مدت ۹۰ روز در تابستان ۱۳۸۰ ادامه داشت  . 


در چنین زمانی من نقشه فرار خود را عملی کردم و حسرت یک آه و یا کشیده بر صورتم را بر دل رجوی گذاشتم اینطور بود که با شنیدن خبر فرار من مسعود رجوی چون مار به خودش می پیچید و مذبوحانه و کودکانه تلاش میکرد با استفاده از امکانات عراق و پلیس آنترپل به هر قیمت مرا گیر آورده و تحت شکنجه های حیوانی قرار داده  و به جلسات محاکمه شخصی اش بکشاند .


ولی برای رفع سوزش تاریخی اش تمامی مسئولین تبلیغات بویژه - خانم سوسن ناصری - را که وی نیز بعدها از سازمان جدا شد را شخصا جمع کرده و  ضمن خلع  تمامی مسئولیت هایشان مجبور به گزارش نویسی و اقرار گیری  از خطاها و عملکرد ستاد تبلیغات نمود و همراه با دیگر کادر های قسمت رادیو و نشریه مجاهد و تلویزیون سیمای آزادی و مسئولین ستاد تبلیغات به زیر مهمیز و شکنجه های روانی ‌‌‌‌برد ولی دیگر مرغ از قفس پریده بود .


 بخاطر تاثیرات فرار حساب شده و  بویژه در زمانی که محاکمات تمام شده و رجوی خود را پیروز این جنگ و ماجرا میدید ،از دیگر کادر ها و افرادی که سالیان بعد از سازمان جدا شدند بسیار شنیده ام که تلاش میکنم  بزودی جزییات آنرا به اطلاع خوانندگان عزیز برسانم .

 



برچسب‌ها :
نویسنده: میلاد آریایی | نسخه قابل چاپ | 1396/9/15 - 10:36 | 1 2 3 4 5 | اشتراک گذاری :

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

درباره ما

آمار وبلاگ

کد های کاربر